در اين ميان اما آنچه که مي توانست و مي تواند جايگاه واقعي مستند و مستندسازي را به بالاتر از آن چه مديران فرهنگي و سياسي برايش ترسيم کرده بودند برساند، بهره گيري فيلمسازان اين عرصه از سوژه ها و موضوعاتي بود که جسارت طرح آن و توليدشان در قالب مستندهاي اجتماعي، ديدگاه هاي مخاطب را نسبت به آن موضوعات روشن تر سازد.
مستند فقر و فحشا از معدود ساخته هايي است که نگاه تازه اي را به معضلي اجتماعي معطوف ساخت؛ مسعود ده نمکي در نخستين حضور جدي اش پشت دوربين، سراغ سوژه اي ملتهب رفت و به گفته خودش مي خواست نقدي از درون در باره موضوعي را برابر ديدگان مخاطبان قرار داد. اما انتقادات فراواني که به اين مستند شد و تا پاي توقيف آن نيز ادامه يافت، همگي صراحتي را نشانه گرفته بودند که در بيان معضل زنان خياباني در مستند فقر و فحشا شده بود.
مستند فقر و فحشا در دوره دولت اصلاحات به محاق توقيف رفت؛ -هرچند که رييس جمهور وقت در نامه اي اين مستند را ستود و از وزارت ارشاد خواست نسبت به لغو توقيفش اقدام نمايد- و در دولت هاي اصولگراي نهم و دهم هم هيچ مسئولي حاضر نشد پاي مجوز نمايش اين فيلم را امضا کند و امروز پس از گذشت ۱۲ سال مديران سينمايي دولت يازدهم اجازه اکران آن را در شبکه نمايش خانگي صادر کردند.
در همين باره با کارگردان مستند فقر و فحشا حرف زده ايم که مي خوانيد:
چرا سراغ چنين سوژهاي ملتهب رفتيد؟
ـ يکي از سوژههاي اصلي مدنظرم که در اواخر دهه ۷۰ در نشريهام به آن ميپرداختم جنگ بين فقر و غنا بود. وقتي کار مطبوعات را کنار گذاشتم و به سينما آمدم همين مساله عدالت و فاصله طبقاتي را سوژه اصلي کارهايم قرار دادم. چون تا به آن زمان از اين منظر به آسيبهاي اجتماعي نگاه نشده بود. بنابراين سال ۸۱ شروع به توليد اين مجموعه کردم و سال ۸۳ آماده نمايش شد که از پخش آن ممانعت کردند.
از زمان ساخت اين فيلم تا الان حدود ۱۲ سال ميگذرد. ۱۲ سال براي گرفتن پروانه نمايش آن هم براي يک مستند زمان زيادي نيست؟
ـ آن زمان دولت اصلاحات حاکم بود. البته شخص رئيس جمهور وقت، فيلم را ديد و در نامهاي که به وزير ارشاد وقت (احمد مسجد جامعي) نوشت فيلم را غير جناحي ارزيابي کرد که از روي دلسوزي به مقوله عدالت و آسيبهاي اجتماعي نگاه ميکند، اما بخش ديگري از دولت مخالفت کردند و نخواستند که فيلم «فقر و فحشا» نمايش داده شود.
در دولت گذشته چطور؟ در آن زمان براي گرفتن پروانه نمايش اقدام نکرديد؟
ـ در دولت آقاي احمدي نژاد هم براي گرفتن پروانه نمايش خانگي اقدام شد که آنموقع هم مجوز ندادند تا بالاخره سال گذشته با همکاري آقاي ايوبي و احساني توانستيم مجوز پروانه نمايش فيلم را دريافت کنيم.
در دولت گذشته چرا با اين فيلم مخالفت شد؟ خود آقاي احمدي نژاد هم فيلم را ديدند؟
ـ آن زمان در وزارت ارشاد به فيلم مجوز نمايش خانگي ندادند. البته در دولت اصلاحات (خرداد ۸۳) زمانيکه آقاي احمدي نژاد شهردار تهران، آقاي سجادپور رئيس فرهنگسراي هنر و آقاي مشائي معاون فرهنگي ـ هنري شهرداري بود قرار شد فيلم در فرهنگسراي هنر اکران خصوصي داده شود که باز هم ممانعت کردند.
فکر ميکنيد آيا از انتشار اين مستند در شرايط فعلي به نوعي بهره برداري سياسي شود؟
ـ محور اصلي فيلم من عدالت است. مقوله عدالت و نقد آن در جامعه زمان بردار و دولت بردار نيست. اين فيلم سال ۸۳ مورد استقبال واقع شد و همان زمان بيش از ۱۰ ميليون CD قاچاق آن در کشور توزيع شد. روزنامه «نيويورک تايمز» آن زمان به من لقب مايکل مور ايران را اطلاق کرد...
به چه دليل؟
ـ به دليل جريان سازي که اين فيلم توانست ايجاد بکند. حتي من در دولت آقاي احمدي نژاد سريال «دارا و ندار» و فيلم «رسوايي» را تقريبا بر اساس مضمون «فقر و فحشا» ساختم. قطعا در هر دولتي نگاه عدالت خواهانه (صرف نظر از هر گروه و جناحي) مورد اقبال قرار ميگيرد و تاثيرگذار است.
پس با اين حساب نگاه دولتهاي مختلف به فيلم «فقر و فحشا» مغاير با نگاه شما بوده...
ـ به هر حال آدمها وقتي در جايگاه مديريتي قرار ميگيرند آثار انتقادي را متوجه خودشان ميبينند. «فقر و فحشا» به نوعي نقد از درون است. چون تا آن مقطع زماني انسانهاي معاندي بودند که از مشکلات کشورمان به نفع خودشان و اپوزسيونشان بهرهبرداري ميکردند، اما اين فيلم وقتي از نگاه درون گفتماني ساخته شد تبعات و مشکلات خاص به خودش را داشت. پس از اين فيلم، فيلمهاي مشابه زيادي ساخته شد و نقد از درون در جامعه پذيرفته شد.
براي ساخت اين فيلم از سوي نهاد يا ارگان خاصي حمايت شديد؟
ـ مضمون فيلم طوري بود که اگر ميخواستيم هم، جايي حمايت نميکرد. مثل نشرياتام که همگي برگرفته از باورهاي شخصيام بود. ميخواستم فيلمهايم نيز به همين صورت باشد. کمااينکه در آن مقطع اگر اين فيلم وارد شبکه خانگي ميشد نياز به حمايت هيچ جايي نداشت. ضمن اينکه مستند بعديام هم «کدام استقلال کدام پيروزي» وقتي وارد شبکه نمايش خانگي شد به اندازه فيلمهاي بلند سينمايي آن زمان مورد استقبال قرار گرفت و هزينههاي خودش را بر گرداند.
به نکته خوبي اشاره کرديد. فکر ميکنيد در شرايط فعلي که از فيلمهاي بلند داستاني هم آنطور که بايد و شايد استقبال نميشود، فيلم مستند شما در شبکه نمايش خانگي ميتواند از اقبال مردم برخوردار باشد؟
ـ مخاطب فيلم مستند مخاطب خاص است نه عام، اما «فقر و فحشا» آن زمان که ساخته شد مورد توجه شبکههاي داخلي و خارجي قرار گرفت و عليرغم ممنوعيتي که داشت در دانشگاهها و... نمايش داده شد و اتفاقا مخاطب عام پيدا کرد يا همانطور که گفتم «کدام استقلال کدام پيروزي» به اندازه فيلمهاي بلند داستاني در آن مقطع مورد استقبال قرار گرفت. «فقرو فحشا» فيلمي است که طي اين سالها از شبکههاي ماهوارهاي، DVD قاچاق و دانلود از اينترنت ديده شده، اما طبق آمار شرکت پخش در همان تيتراژ اول مورد استقبال قرار گرفته.
فکر نميکنيد تاخير در نمايش اين فيلم از مخاطبان آن کاسته باشد و اگر اين مستند همان سالها اکران ميشد به فروش بالاتري دست پيدا ميکرد...
ـ براي من بحث فروش مطرح نيست. اين فيلم به اندازه کافي ديده شده و ما ميخواستيم جنبه رسميتري به خود بگيرد و تا همين الان هم عنوان پرمخاطبترين فيلم مستند تاريخ سينماي را از آن خود کرده.
پس بازگشت سرمايه برايتان مهم نيست...
ـ آن زمان ما براي ساخت اين فيلم هزينه زيادي را متقبل نشديم. يک فيلم مستند بود که ۱۲ ـ ۱۰ ميليون تومان بيشتر براي ساخت آن هزينه نکرديم.
آيا براي ساخت اين فيلم نگاهي به فيلمهاي داخلي و خارجي با مضاميني اين چنيني داشتيد. مثلا قبل از انقلاب کامران شيردل مستند «تهران پايتخت ايران است» را ساخت...
ـ فيلمهايي با مضامين آسيبهاي اجتماعي زياد ساخته شده. اتفاقاً سال قبل از ساخت «فقر و فحشا» هم فيلمي داخلي با همين مضمون در جشنواره کيش برنده جايزه شده بود يا در تلويزيون فيلمي بدون صحنههايي شطرنجي شده افراد به بحث آسيبهاي اجتماعي ميپرداخت، اما مسئله من در اين فيلم نقد معلول نبود بلکه نقد علتها بوده که چرا؟ شايد به همين خاطر بود که فيلمام چنين تبعاتي را بر انگيخت. من فحشا را معلول فاصله طبقاتي و بيعدالتي در جامعه ميدانستم و اين را بايد به نوعي به نمايش ميگذاشتم. اين مساله بارها در روايات و آموزههاي ديني ما آمده و جالب است که همان کساني که اين مسائل را بالاي منبرها ميگفتند وقتي تبديل به تصوير شد نسبت به آن موضع گرفتند يا شايد آن زمان صحبت از آسيبهاي اجتماعي مثل شيوع ايدز، تعداد زنان خياباني و ارتباط آن با سياستهاي توسعه از خطوط قرمزي بود که کسي نميتوانست به آن نزديک شود.
فکر ميکنيد آيا آسيبهاي اجتماعي که سالها پيش به آن پرداختيد امروز کمرنگتر شده يا پررنگتر؟
ـ متاسفانه الگوي مصرف اين مساله در جامعه ما تغيير کرده...
منظورتان از الگوي مصرف چيست؟
ـ يک زمان کسي به خاطر نان شب تن به اين کار ميداد، اما از يک جايي به بعد به دليل مسائلي ديگر کلا زندگي مرفهتر تن به اين کار ميدهند. الان الگوي مصرف تغيير کرده. يعني در جامعهاي که فاصله طبقاتي بيشتر شده و درآمدها برابر نيست رشد چنين آسيبهايي هم بالاتر و سن ابتلا به آن هم پايينتر ميآيد. کما اينکه امروز در جامعه ما سن کسانيکه به سمت فحشا ميروند پايينتر از ده سال پيش آمده.
مسوول چنين ناهنجاريهايي را که به قول خودتان روز به روز هم بيشتر ميشود چيست؟
ـ به سياستهاي کلان در الگوي توسعه در جامعه بر ميگردد. نميتوان يک نهاد را به تنهايي در اين مسائل مقصر اعلام کرد اما ميتوان جلوي فراگير شدن آن را گرفت. زمانيکه اين فيلم را ميساختم خيليها آن را سياسي ميدانستند، اما کيست که امروز از قاچاق دختران ايراني به کشورهاي حوزه خليج فارس بياطلاع باشد. حالا قاچاق هميشه شکل مخفيانه ندارد و سفرهاي خود خواسته را هم شامل ميشود. «فقر و فحشا» بحثهايي را ايجاد ميکرد که به جاي نقد و تحليلاش سعي کردند صورت مساله را پاک کنند. کمااينکه امروز بعد از ۱۲ سال همان حرفهايي که در «فقر و فحشا» زده شد در تريبونهاي رسمي گفته ميشود.
آيا ناگفتهاي باقي مانده؟
ـ استقبال مردم چه آن زمان که فيلم ساخته شد و چه الان نشان ميدهد که مقوله عدالت وراي جناحهاي سياسي و دولتهاست. نبايد تمام آثاري که به نقد معضلات اجتماعي ميپردازد (آنهم نقدي که در خود اثر به آن پاسخ داده ميشود) را به يک چوب راند. اين فيلم ميتواند الگوي يک نقد از درون خود جامعه باشد که براي خوشايند ديگران ساخته نشده.
ارسال نظر